- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
میرسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد »إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید تا که این نیمۀ توحـید به آن نیمه رسید علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید شانه در شانه دو تا کعبۀ یکدست سفید عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت ساز و آواز خـدا گـوشۀ عـشاق نداشت کـوچه آذین شده در هـمهـمه آرام آرام تـا قـدم رنـجـه کـنـد فـاطـمـه آرام آرام فـاطـمه... فـاطـمـه با رایـحـۀ گـل آمـد ناگـهـان شـعـر حـمـاسی به تـغـزل آمد آسمان با نفـسـش رنگ دگـر پـیدا کرد دسـت او پـیـرهـن نو به تن دنـیـا کـرد ابـر مـهــریـۀ او بــود کـه بــاران آمـد نـفـس فـاطـمـه فـرمـود کـه بـاران آمـد ناگهـان پنـجـرهای رو به تمـاشا وا شد هر کجـا قـافـیـه یا فـاطـمـةالـزهـرا شد مـثـنـوی نـام تـو را بـرده تـلاطـم دارد چـادرت را بـتـکـان قـصد تـیـمـم دارد میرسد قـصۀ ما سـوی سرانجـام آرام دفـتـر قـصه ورق میخـورد آرام آرام
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر، بیا! شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا! آسـمـانی بیکـرانی، عـاشق دریا شدی آمـدی آئـیـنـۀ «انـسـیـةالحـورا» شـدی مثل اقـیانـوس آرام است این بانـو ولی در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی! »لیلةالقدر» نگاهش یا علی! اجر تو است او «سلامٌ فیه حتی مطلع الفجر» تو است از ازل در پرده بود، آئینهدارش میشوی در عبور از کوچه باغِ عشق، یارش میشوی قدّ و بالای علی، از چشم زهرا دیدنیست وای! وقتی میرسد دریا به دریا، دیدنیست ماه، در امـواج دریا، دیدنیتر میشود قدر زهـرا با علی فهـمیدنیتر میشود گفت احمد: این زره خرج جهاز کوثر است خوب میدانست حیدر بیزره هم حیدر است مانده احمد، تا کدامین وجهِ رب را بنگرد؟ روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد؟ ای بلال! امشب اذانی را که میخواهی بگو اَشـهـدُ اَنّ عـلـیـاً حـجـتُ الـلـهـی بـگـو
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
آسمانی است دلا وصلتِ زهرا و علی سر فرود آر به شخصیتِ زهرا وعلی مدحِ معصومه ومعصوم، بپرس از معصوم که کنند آگهت از عصمتِ زهرا وعلی ای دلِ تشنه، بخوان سورۀ کوثر که شوی مست فیض از قدحِ رحمت زهرا و علی به چنین مرد وزنی عالمیان پا بوساند انحصاری است بلی خلقتِ زهرا و علی چه جلالی چه شکوهی چه قیامت زوجی دو ستونـنـد به دین، قامتِ زهـرا و عـلی ازدواجی است بحق منشأ خیر و برکات دل به هم دادگی و الفـتِ زهـرا و علی مــوسـم اولِ ذیـحـجـه، مـبــارک بــادا وصلت شمس و قمر، وصلتِ زهرا و علی خطبۀ عقد خدا خواند و رسول امضا داد جاودان شد سندِ شوکـتِ زهرا و عـلی بنگـر آن زنـدگیِ ساده و پُر رونـق را بوسه زن بر حرمِ حرمتِ زهرا وعلی چیست مهریۀ زهرا که چو جبریل شنید گفت طـوبا به عـبـودیتِ زهـرا وعـلی از خدا قول شفاعت بگرفـتـند آن روز شد رضا الله سببِ بهجتِ زهرا و علی قـدرِ دریــا نـشـنـاسـد بـخـدا جـز دریـا وسعِ دریاست بلی وسعتِ زهرا وعلی کفّو زهراست علی، کفّو علی هم زهرا توچه داری خبر از عزّتِ زهرا و علی مصطفی دستِ دو دریا چو به همدیگر داد واجب آمد همه را بیعتِ زهـرا و علی از درِ سـوخـته و مسجد کـوفه پیداست اهـتـزاز عـلـمِ نـهـضتِ زهـرا و عـلی زینبین و حَسنین اُسوۀ عشق وشرفاند نامشان معـتـبر از همت زهـرا و علی کـربـلا پـایـگـه دولـتِ ثــارالـلـه اسـت شـهـدا سـیـنه زنِ هـیئتِ زهـرا و علی تو "کلامی" ز مدینه به نجف خواهی رفت باش روزی برسد دعوتِ زهرا و علی
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
شـروع نـامـهام نـامـی کـریـم است که بـسـمالله الرحـمن الـرحـیـم است به آن نامی کزآن عالم برافـروخت بشر اسـماء حُـسـنی را بـیـامـوخت به آن نامی که جان در تن دمـیـدند زمــیــن و آســمــان را آفــریــدنــد به آن نامی که چون شـمع حرا شد مـحـمـد خـوانـد و خـتـمالانـبـیـا شد ظهور، آن نام تا از ماء و طین کرد نـبـی را رحــمـةلـلـعـالـمـیـن کــرد عـلـی زآن نـام، او را جانـشـین شد امــــام اولـــیــن و آخـــریــن شـــد به آن نامی که بر ما روح بخـشـید ز نـورش زُهـرۀ زهــرا درخـشـیـد چه زهرایی؟ که معنیبخش اسماست همانا اسـم اعـظـم، اسـم زهـراست خـدا گـر مـدح او نــازل نـمـیکـرد کـتـاب خـویش را کـامـل نـمیکـرد بــه نــام کــوثــرِ قــرآن ســتــودش که لـفـظی بهـتر از کـوثر، نبـودش حـسـاب نــام یــا زهــرا بـه ابـجــد بــرآیــد یـا عــلــی و یـا مــحــمــد! که زهرا ز آندو هست و آندو، زهرا جـدایی نیـست آری مـهـر و مـه را کـسـی که کُـفـوِ آن نـور جـلـی بود عـلـی بود و عـلی بود و عـلی بـود خوش آنروزی که با اذن خـداونـد بـه دلخـواه پـیـمـبـر یـافـت پـیـوند جـهـان رحـمـت و عـلـم و کـرامت به دنیای جمال و عشق و عـصمت رسـیـدش در شب جـشـن عـروسی عـروس آسـمــان، بـر خـاکـبـوسـی به سـائـل داد چـون پـیـراهـنـش را به حکم «لن تـنـالـو البـرّ حتی...» اگـرچـه خـانـۀ زهــرا گِـلـیـن بــود حــریــم افــتـخــار مـسـلـمـیـن بـود مـحــبـت، پـــایـــۀ کـــاشـــانـــۀ او شــرف، خـشـت بـنــای خــانــۀ او جـهــاز بــانــوی دنــیــا و عــقــبــا بُد از پـشـم و سـفـال و لـیف خـرما سفالین کوزهای و مَشکی از پوست اسـاس چــشــمگـیـر خـانـۀ اوسـت! سـپـهـر، آئـیـنـهدار هـسـتیاش بود رهــیــن آســیــای دســتـیاش بــود حصیری گرچه فرشِ زیر پا داشت به روی سر، همه نـور خـدا داشت سـلام هـر شـب و صــبـحِ پـیـمـبـر شُـکـوه خـانـهاش کـردی فـزونتـر سـلام، ای وحـی منزل در کلامت! که حـق از کـودکی گـفـتـه سـلامت به وحـدت داده هر مویت شـهـادت ورم کـردهسـت پـایـت از عــبـادت زیـارتگــاه انـجُــم، خــاک پــایـت زیــارتنــامــۀ حــوران، ثــنــایـت تـویی یـاسـین تویی طـاهـای قـرآن تــویـی رمــز اشــارتهـای قــرآن زنـان را بـا عـمـل، ارشـاد کـردی جـهــاد الـمـرأه را فــریــاد کــردی خــدا را بــنـدهای یـکدانـه بــودی پـدر را دلخـوشـی در خـانه بودی دو تـن بــودیــد او را پــشــتــوانــه تو در خـانه، عـلـی بیـرون ز خانه رسـالـت را گـلـسـتـانـی، بــهــاری امــامـت را نـگـهــبــانـی، قــراری خــروش بـیامــان مــسـجــدی تـو رسـول خـطـبـهخـوان مسـجـدی تو چو تو از دین طرفداری که کردهست؟ امام خویش را یاری که کردهست؟ خـروشـت حـامـی جـان عـلـی شـد کـلامـت تــیــغ بُــرّان عــلــی شــد الا، ای راز رحـمـت در دو دنـیــا! تـویی مـشـکـلگـشـای هر دو دنـیـا نخـسـتـین زن که در جـنّـت در آید تو هـسـتی، کـز قـیـامت محـشر آید چو در صحرای محـشر پـاگـذاری شفاعت را چو خـورشیدی بر آری ملائک صف به صف در چار سویت عـلی و مـصـطـفی در پیـش رویت مـهـار نـاقـهات در دسـت جـبـریـل خـلایق مـحـو این اکـرام و تجـلـیل به حیرت، کاین هیاهو چیست، یارب؟ کسی کاینسان در آید، کیست یارب؟ که از درگاه عزّت در چپ و راست ندا آید که این زهراست! زهراست! در آنجـا شـیـعـیـانت میدرخـشـنـد نه تـنـهـا دوسـتـانت را بـبـخـشـنـد، که مـیبـخـشـد خــدای مـهـربـانـت گــــنـــاه دوســتـــانِ دوســتـــانــت در آن غوغا که بهر کس، مَفَر نیست ز بـیم جـان، پـدر فکـر پسر نیست ز هـر سو بانگ وانفـسا بلند است، ز مـا فـریـاد یـا زهـرا بـلـنـد اسـت تو دستِ دستگـیـری چون برآری « مـؤیـد» را مـــبــادا واگـــذاری!
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
بنازم مـاه ذیحجه چه آغـازی نکـو دارد در آن رخ داده پیوندی که از آن آبرو دارد تمام عرش حق شادی کنان تکبیر میگویند مدینه هرکه را بینی زشادی رنگ وبو دارد به یمن آسمانی ازدواجی مصطفی مسرور به شکرانه به محراب است وبا حق گفتگو دارد بود داماد این پیوند نیکو مرتضی حیدر عروسش فاطمه در پیش مولا سر فرو دارد زنان را بهترین باشد به عالم فاطمه زین رو فقط حیدر لیاقت را که گردد کفو او دارد شود معنای کوثر روشن از این وصلت زیبا درخت وصلشان صدها گل خوش رنگ و بو دارد زبعد وصلتی اینگونه شد آن زندگی آغاز که هر زوجی زبعدش آنچنان را آرزو دارد در این روز نکو دلهای شیعه شادمان باشد به امیدی به خـاطـر آیـۀ لا تقـنـطو دارد
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
زیـور بـبـنـدیـد آسـمانها و زمین را آذین کـنـید از یاسها عرش برین را از پـولـک بـرّاق و زیـبــای سـتــاره برگوش حـوران بهـشـتی گـوشـواره با بهـترین رخـت و لباس میـهـمـانی امـشـب بـیـائـیـد حــوریـان آسـمـانـی آری ملائک صف به صف مشغول شادی غـم رفـته امشب کـاملاً در انـفـرادی پُر گـشـته دنـیا بی نهـایت از فـرشته بـر روی بـال تک تک آنها نـوشـته بنـوشـته با خـط خـودش حیّ تبـارک پیوند یاس و حضرت یاسـین مبارک عـاقـد خـدا و شـاهـدش پـیـغـمـبـر او داماد حیدر گـل عـروسـش کـوثر او در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست در چهرۀ مولا چه شوق بیقرینی ست لبخند شرم و شوق زهرا را نظر کن این رخت دامـادی مولا را نظـر کن این ساقی کـوثـر امیرالمـومنین است که ساق دوشش حضرت روح الامین است
این عشق اوج عشق معنای حضور است نورٌ علی نور است امشب غرق نور است
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
صدای به هم خـوردن بـال و پَـر بود گمانم که جـبـریـل آن دور و بَـر بـود نـگـاهـش به در بـود مـهـمـان بـیـایـد صـدای در آمـد، عـلـی پـشت در بود عــلــی بــود امّـا نـه مـثـل هـمـیـشــه که رخـسـارش از شبـنـم شرم تَر بود گُـل افــتــاد بـر گــونـۀ حــیـــدر امّــا مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟! علی خواست لب وا کند، لب فروبست نگـفـت و مـحـمّـد خودش با خبر بود فـداها ابـوها، نـگـاهـش به زهـراست به نوری که در خانهاش جلوهگر بود به زهـرا که قالو بلی خواند و خـندید به زهـرا که شاد از قـضا و قـدر بود علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست علی مردِ میدان و جـنگ و خطر بود زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ که دارایـیِ او هـمـیـن مـخـتـصر بود زره شــد جــهــیــزیّــۀ عــشــق امـــا از آن روز زهـرا بـرایـش سـپـر بود
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
شکر حق که مـادرزاد بندگان یکـتائیم با ولایت مـولا، عـبـد کـوی طـاهـائیم افتخـار ما این است ما اسیـرِ مولائـیم از ازل گـرفـتـار سـاربـان زهــرائـیـم مـا هـمـه عــنـان دار نـاقـۀ عـــروس او با سرود "من مثلی" جمله خاک بوس او سر فراز هر قـومـیم سربـزیر دلداریم از عروس و داماد آسمان نشان داریم در عروسی اش دعوت با تمام حضاریم حرمت عـروسش را تا ابـد نگهـداریم مـا غـلام زهـرائـیـم، عـبـد حـیـدر کرار جان،به رسم تبریک است نذر احمد مختار شرح حال این زوجین سورههای قرآنی ذکر و وصف این هر دو آیههای رحمانی حمد و مدح زیباشان خطبههای طولانی جایگـاه والاشـان غـرفههای رضوانی حاصل هـمـین تـزویج، یـازده امـام دین مهـرشان کـمـال دین، فعـلـشان پـیام دین حجت خدا حیدر، عصمت خدا زهـرا لنگـر زمین حـیـدر، لنگـر سما زهـرا محور فلک حـیدر، محـور کـسا زهرا صاحب جزا حـیدر، شافع جـزا زهـرا هردو مظهر توحـیـد، هردو مظهر کوثر هردو کفو هم یعنی، هردو محو یکدیگر صوت خطبه خوانِ این عقد آسمانی را بشنو با صدای هـو نـغـمـه نـهـانی را خوش به غمزه میخواند بانوی جنانی را این چنین روایت شد عـقد جاودانی را گـفته حق: وکـیلم من؟ گـفت فاطمه، بـله بر شـمـا دلـیـلم من؟ گـفت فـاطـمه، بـلـه این عروس و این داماد عاشقند و دلداده شد اثاث این بانو یک جهـیـزیه، ساده ظرف و چادر و معجر یک حصیر و سجاده ذوالـفـقـار مـولا و یـک غـلاف آمـاده بی سپر عـلی آمد چون سپـر نمی خواهد او مدافـعی غیر از پشت در نمی خواهد بهر نو عروسان است فعل فاطمه مصداق عـطر این خبر پیچـید در تمامی آفـاق در شب عروسی هم فاطمه کند انفـاق داده بر محـبّانش درس برترین اخلاق فـاطـمه به یک سائل داد بهترین رختش با دو کهنه پـیـراهـن رفـت خانه بخـتـش حرف کهنه پیراهن گرچه ماجرا دارد لا اقـل به مـقـدارِ یک گـریـز جا دارد ذکر کهـنـه پـیـراهـن یـاد کـربـلا دارد دستـبـاف مـادر هم جای بوسهها دارد نـیـزه کی دهـد بـوی بوسههای مـادر را زخمه میکشد روی بوسههای خواهر را
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
درود! طلعت خـورشـید روزگار علی سـلام مــادر آب و سـلام یــار عــلـی کسی که گـفـته نیـاید بهـار با یک گل خـبـر نـداشـته اصلاً ز نـوبـهـار عـلی کـلید جنّت و فـردوس زیر لفـظی بود برای عـقـد تو از سمت کردگـار علی عـروس خـانـۀ حـیـدر مـبـارکت باشد شروع زنـدگی مـشـتـرک کـنـار علی سپـر فروخت برای عروسی ات مولا خبر شدند دو عـالـم ز شـاهـکار عـلی طبق طبـق سبـد یـاس جـبـرئـیل آورد به افـتخـار شـمـا و به افـتـخـار عـلـی دخـیـلِ بخت ببند ای ملـیکه با چشمت به چـشمهـای سـراسـر امـیـدوار عـلی قسم به«واقعه»«کوثر» پسند کرده«نباء» و جای باطن «قدر» است در جوار علی سه بار جلوه گری کن ز صبح تاخود شب سه بار دیدن این جلوههاست کار علی بدون اذن تو دستی به قبضه زد نه نزد که هست فاطمه مِن بعد ذوالفقار علی رضایت است سکوت اختیار کردی تو! که انتخـاب گـذاری به اخـتـیـار عـلی خـدا کـند نظر تـنـگ چـشـمـتان نـزند خـدا کـنـد نـرود طاقت و قـرار عـلـی
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
هوای سیـنـۀ دنیا چو عرش اعلاء بود و نـور عـشـق میان زمیـن و بـالا بود مدیـحـه خـوانی داوود میرسد امشب در این شبی که شفق هم نوای دریا بود دل زمین خدا شوق پَر کـشـیدن داشت و آن کـرانه که در اوج ناکجـاهـا بود نشست حضرت موسی به تور عشق علی و شور و شوقِ دگر در دل مسیحا بود تــمـامـی شـعــف جـلــوۀ خــداونــدی مـیـان خـنـدۀ پـیـغـمـبـرش هـویـدا بود نگاه خیـرۀ زهـرا به چـشـمهای عـلی نگاه خـیـرۀ حـیـدر به چشم زهرا بود خــرابـی دل عـــالـم شـدسـت آبــادش خوشا به حال نبی که علیست دامادش زمین بهشت خـدا شد ز اعـتـبار عـلی و ماه محور رخ و گردش مـدار علی همین که حضرت زهرا عروس مولا شد نـمانـده بود به سیـنـه دگر قـرار عـلی به نان هر شب حیدر مدینه محتاج است از این به بعد که زهراست خانهدار علی و بـا حـضـور قـدمهـای مـادر گـلهـا شـکـفـت در دل خانه گـل بـهـار علی برای جنگِ علی ذوالفـقار لازم نیست چرا که حضرت زهراست ذوالفقار علی هزار هـمچـو سلـیـمـان کـنار خـانۀ او نشـسـتهاند که باشند ریـزهخـوار عـلی به پـاش ریخـت پـیـمـبر تـمام دنـیا را گذاشت در کف حیدر چو دست زهرا را
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
صدای هـلهـلهای عـاشـقـانـه میآیـد صـدای پـای تـغـزل، تـرانـه میآیـد حدیث وصل دو دریا عجب شنیدنی است از این به بعد، دو عاشق کنار هم هستند تـجـلّی هـم و آئـیـنـهدار هم هـستـنـد از این وصال مبارک خدا هدف دارد چقدر حضرت خاتم به دل شعف دارد کنار سفرۀ عقد، این عروس گل سیما زکیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه، زهرا بـگـیـر دامن پـر برکـت پـیـمـبـر را بپاش بر سر امّت، گلاب قمصر را نـوشـتهاند که شیعـه نـشانـهای دارد شـراب کـوثــریِ جــاودانـهای دارد سخن ز عشق که باشد، شراب شیرین است برای تشنۀ عشق آفتاب شیرین است زمان فـتـنه قـمـر در محاق میافـتد تبـر به جـان درخـتـان بـاغ میافـتـد خـدا کـند که نـبـیـنی قـیـامتی را که کـنار خـانۀ حـیـدر جـماعـتی را که
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
فضایِ شهر مدینه دوباره عرفانیست نماز پنجـرههایش چـقدر روحانیست! مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب! در آسمان و فلک جشن نور افشانیست عجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل عجب شبی!همۀ کهکشان چراغانیست ولیـمـه میدهد امشب پـیـمـبر رحـمت چقدر سفره این جشن، پهن و طولانیست امـیـرِ غـزوۀ فــتـح الـفـتــوح مـیآیــد شـراب داخـل خـمـره مـدام قُـل میزد پـیاله ذوق کـنان سمتِ باده زُل میزد چه عطرِ سیب خوشی بین عرش پیچیده! برای بـاده زدن ذوالـفـقـار هُـل میزد دگر نـزول مـلائک به خاک آسان شد خـدا مـیان زمیـن و بهـشت پـل میزد شب عروسیِ خورشید و ماه عالمتاب سـپـیـده بر سرِ بام سحـر دهـل میزد برای بُـردن این زوج آسـمـانی، نـوح چه باسلیقه به کشتیِ خویش گُل میزد امـیـرِ غـزوۀ فــتـح الـفـتــوح مـیآیــد سـتـارههـا هـمـه بـیتـاب دیـدن دامـاد گـرفـتـهانـد حـسـودان کوردل غـمـباد وضو گرفـتـه و با احـترام باید گـفت: جناب حضرت دامـاد، شاخـۀ شـمشاد تـمـام آیـنـههـای مـدیـنـه غـش کـردند نـگـاه فـاطـمـه تا در نـگـاه شان افـتـاد کـلید باغ جـنان را، خـدا مراسم عـقـد به این عروس سرِسفره زیر لفظی داد ترانۀ لب داوود خوش صدا این است: عـلی و فـاطمه پـیـونـدتـان مبارک باد امـیـرِ غـزوۀ فــتـح الـفـتــوح مـیآیــد
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
می نویسم فـاطمه و می نویسم یا عـلی روی دیوار اتاقـم هک شده مولا علی نور زهرا با علی یک نور واحد میشود یعنی آخر که ولایت میشود، زهرا؛علی سر معراج پیمبر در ولایت بود و بس پس بـیا بالای بـالا ای محـمد تا عـلی
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
یک آینه که حـسرت دارالـسّلامهاست یک آیـنه که قـبـلـۀ بیت الحـرامهاست یک سو جلال حضرت خیرالنّسای خلق یک سو جمال واضح خیرالأنامهاست
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
یک مرد و زن مکمل هم در کنار هم آیــینه وار هـر دو یشان بیقـرار هم مـعـنـای اصـلی لـغـت خـانـوادهانـد مست نگاه یک دلی و می گسار هم این زندگی بنا شده بر پایههای عشق بیاعـتنا به ثـروت و دار و ندار هم یک خانهٔ محقر و یک قطعهٔ حصیر سـرمایههای اصلی شان اعـتبار هم کانون گـرم پروش غـنچههای یاس پیــوندشان وقوع و طــلوع بهار هم در آسـمان عـاطفه این ماه و آفـتاب چـرخـیـدهاند تـا به ابـد در مـدار هم عاقد خدا و مهریه آب و سکوت محض آری شـدنـد هم نــفـس روزگـار هم
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
ابرهای رحمت حق درّ و گوهر ریختند نقد هستی را به خاک پای حیدر ریختند شب نشینان فلک از چشم گوهر بار خویش بهر فیض خاکیان از شوق گوهر ریختند در چنین شب آرزومندان ز شور اشتیاق صد هزاران دل به پابوسی دلبر ریختند ساقیان بزم عشق و شور و مستی از شعف عاشقان را شهد شیدائی به ساغر ریختند در شب تزویج زهـرا با علی از آسمان قدسیان گل بر سر زهرا و حیدر ریختند تا که چشم مهر و مه افـتاد بر انوارشان بر نـثار راه آنان نـقـره و زر ریخـتـند در فلک خیل ملائک بال بر هم میزدند پیش پای شمع دل پروانه سان پر ریختند در بهشت آرزو از یمن این پیوند نـور حوریان گل در کنار حوض کوثر ریختند از درخت سبز طـوبی بر محـبّان عـلی برگۀ آزادی از غوغای محشـر ریختند ای وفائی ماه و خورشید فلک از آسمان در قدوم مهر و ماه عشق اختر ریختند
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
جهان برای شکـوفـا شدن مهـیا بود و این قـشـنگ ترین اتـفـاق دنیا بود که دست فاطمه در درست های مولا بود به اعتقاد من اصلا غـدیر اینجا بود پدر به فاطمه رو کرد، اینچنین فرمود دلـیـل خـلـقـت لاهـوت ازدواج تو بود قـرار شد که شما بیقـرار هم باشید جهان دچار شما شد دچار هم باشید تـمـام عـمـر دمـادم کـنـار هم باشید و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید دعای من همه این بوده تا به هم برسید که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم خدا نکرده اگر زخـم بود مرهـم هم صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم چرا که قبلۀ من هم علیست فاطمه هم و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد نوشتهام که سفارش نه بلکه خواهش کرد هـمـیـشه نام عـلـی را امـام بگذارید به خـانـوادۀ مـن احـتـرام بـگـذاریـد برای فـاطـمه سنـگ تـمام بگـذارید و روی زخـم دلش الـتـیام بگـذارید جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت بدون فـاطـمه هم آبـرو نخواهـد داشت شنیده میشود از آسمان صدایی كه كشیده شعر مرا باز هم به جایی كه نبود هیچ كسی جز خـدا، خدایی كه نـوشـت نـام تو را، نـام آشـنـایی كه پس از نـوشتن آن آسـمـان تـبـسم كرد و از شنیدنش افلاك دست و پا گم كرد نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد نوشت فاطمه تكلیف نور روشن شد دلیل خلق زمین و زمان معـیـن شد نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است غزل، قصیدۀ نابی که در ازل گفته است نوشت فاطمه تعـریف دیگری دارد ز درك خـاك مـقــام فـراتـری دارد خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد درون خـانه بهـشت معـطـری دارد پدر همیشه كنارت حضور گرمی داشت برای وصف تو از عرش واژه بر میداشت چرا كه روی زمین واژۀ وزینی نیست و شأن وصف تو اوصاف این چنینی نیست و جای صحبت این شاعر زمینی نیست و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست خدا فراتر از این واژهها كشیده تو را گمان كنم كه تو را، اصلا آفریده تو را كه گرد چـادر تو آسمان طواف كند و زیر سایۀ آن کعـبه اعـتکـاف كند مـلـك بـبـیـند وآنگـاه اعـتـراف كـند كه این شكوه جهان را پُر از عفاف كند كـتاب زنـدگـیات را مـرور باید كرد مرور كوثر و تطهـیـرو نور باید كرد در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود و وصف مردمش الهاكم التكاثر بود درون خـانـۀ تو نـان فـقـر آجـر بود شبیه شعب ابی طالب از خدا پُر بود بهـشـت عـالـم بـالا برایت آمـاده است حصیر خانۀ مولا به پایت افتاده است به حكم عشق بنا شد در آسمان علی علی از آن تو باشد؛ تو هم از آن علی چه عاشقانه همه عمر مهربان علی! به نان خشك علی ساختی، به نان علی از آسـمـان نگـاهت ستـاره میخـواهم اگر اجـازه دهـی با اشـاره میخـواهم به یاد آن دل از شهـر خسته بنویسم كنار شعر دو ركعت نشسته بنویسم شكـسـته آمـدهام تا شكـسـته بنـویـسم و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم به شعر از نفس افـتاده جـان تـازه بده و مادری كن و ایـنـبـار هم اجـازه بده به افـتـخـار بگـویـیـم از تـبار توأیم هنوز هم كه هنوز است بیقرار توأیم اگر چه ما همه در حسرت مزار توأیم كنار حضرت معصومه در كنار توأیم فضای سینه پر از عشق بیكرانۀ توست كرم نما و فرود آ كه خانه خانۀ توست
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
پهلوی توست گوهـر انگـشتر عـلی یار هـمه عـلی و تویی یـاور عـلـی لبخند تو بشارت دلهای خسته است ای شـادمـانـی دل غـم پـرور عـلـی در آینه خداست و غیر از خدای نیست چـشـمـان توست آیـنـۀ دیگـر عـلـی چشمان تو زلال تر از حوض کوثر است این اشک کیست میچکد از کوثر علی در این دیار گشتم و در این دیار نیست کو ای نـسیم عطـر گـل پرپـر عـلی
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
عشق عـلی نـماز علی کـوثـر عـلی آمـد نـشـسـت اُمّ ابـیـهـا بــرِ عــلــی کُفـواً أحد بخوان و بگو همسر علی پهلوی توست گوهـر انگـشتر عـلی یار هـمه عـلی و تویی یـاور عـلـی گیرم که دست های یدُالله بسته است گیرم غرور فاتح خیبر شکسته است گیرم که ذوالفقار به ماتم نشسته است لبخند تو بشارت دلهای خسته است ای شـادمـانـی دل غـم پـرور عـلـی ای چشم بسته بر همه دنیا و هست و نیست پلکی بزن که چشم خداوند خون گریست این کشتۀ فتاده به هامون حسین کیست در آینه خداست و غیر از خدای نیست چـشـمـان توست آیـنـۀ دیگـر عـلـی از إنّـمـا یُـریـد صـدای کـرم رسـیـد افلاک را ز قـصۀ لـولاک دم رسید آیات شاد سورۀ رحمان به غم رسید در یک طلوع گرم دو دریا به هم رسید دریـا تـرت علی و تو دریـا تر عـلی ساقی کنار باده و باده به ساغر است ساغـر در انتظار قـدوم پیمبر است پیغمبری که عاشق لبخند دختر است چشمان تو زلال تر از حوض کوثر است این اشک کیست میچکد از کوثر علی آیا بهـار سوخـتـهام را مـزار نیست در سینههای غم زدۀ بیقرار نیست در قلب های خستۀ چشم انتظار نیست در این دیار گشتم و در این دیار نیست کو ای نـسیم عطـر گـل پرپر عـلی
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
در گـوش فـرشتـهها اذان باید گفت تـفـسـیر خوش یـلـتـقـیـان باید گـفت روزیکه علی و فاطمه خوش حالند تبریک به صاحب الزمان باید گفت ****************** وقـتـی که دو آیـیـنه مـقـابـل بشـوند یک عـالـم بـینـهـایـت دل بـشـونـد در اصـل تــوازن خــدایــی بــایـــد زهـرا و عـلـی بهـم مـعـادل بآشوند ****************** به به، که عروس مادرخورشید است دامـاد یـگـانـه مـظهـر توحـیـد است نـوروز ز چــشـم مـردمـان افـتــاده چون روز علی و روز زهرا عید است
: امتیاز
|